Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (5698 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Die UNO hat beide Seiten dazu aufgerufen, den Waffenstillstand einzuhalten. U سازمان ملل متحد از هر دو طرف درخواست کرد که آتش بس را رعایت بکنند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ich werde dazu ein Cisco-Ticket eröffnen und im Laufe des Tages eine Statusrückmeldung dazu geben. U من یک سیسکو تیکت باز خواهم کرد و در طول روز وضعیت آن را هم اعلام خواهم کرد.
Waffenstillstand {m} U آتش بس [ارتش] [ سیاست]
Beide wurden bestraft. U هر دو تنبیه شدند.
ungerade Seiten {pl} U صفحات فرد
Wir beide werden ein gutes Team abgeben. U ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Ein Waffenstillstand ist eine wesentliche Voraussetzung für Verhandlungen. U آتش بس پیشزمینه اساسی برای مذاکرات است.
Das Buch beläuft sich auf fast 600 Seiten. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
Die Truppen wurden auf beiden Seiten des Flusses aufgestellt. U نیروهای نظامی را در طول دو طرف رودخانه ترتیب داده بودند.
noch dazu <adv.> U در ضمن
noch dazu <adv.> U علاوه بر این
So viel dazu. <idiom> U اینقدر [کار یا صحبت و غیره ] کافی است درباره اش. [اصطلاح روزمره]
Im Vergleich dazu ... U همانند آن ...
Er ist dazu erzogen, ... U او را اینطور بار آورده اند که ...
Was meinen Sie dazu? U نظر شما در باره این چه است؟
dazu kommen lassen U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
Das hat dazu geführt, dass ... U این باعث وقوع وضعی شد که ...
Ich will mich dazu nicht äußern. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Jemandend dazu anstacheln, etwas zu tun U کسی را به انجام کاری تحریک کردن
Jemandend dazu anstacheln, etwas zu tun U کسی را به انجام کاری سیخک زدن [اصطلاح مجازی]
Das hat mit dazu geführt, dass ... U این در باعث شدن وقوع وضعی کمک کرد که ...
Im Vergleich dazu wurden 2009 insgesamt 36 Fälle gemeldet. U همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
Unregelmäßige Arbeitszeiten gehören nun mal zum Journalistenberuf dazu. U وقت کار غیر عادی قسمت مهم ولازم یک روزنامه نگار بودن است.
sich nicht dazu kriegen lassen, so zu denken wie die <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
Im Vergleich dazu kosten die Mini-Modelle nur 200 EUR. U این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
Wenn du keine Lust dazu hast, dann hör halt auf. U اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
Recent search history Forum search
2باید همه جوانب این موضوع را در نظر داشت.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com